دوسدارم یه خورده بریم به عقب تر و بعدش ادامه ی حرفا...

مردادماه89 آشنا شدیم،درست 2 روز بعد از تولدش

یه مدتی باهم بودیم ولی نشد که قرار بذاریم تا...

تا 6 مهرماه،روزی ک بازی ذوب آهن-سوان سامسونگِ کره بود!

اتفاقا اون عاشق کره جنوبی و فیلم و آهنگهای کره ای بود...

دو ساعتی باهم نزدیک استادیوم بودیم و میحرفیدیم(از هرچی و هرجا ک فکرشو بکنید!)

اونقدری که بقول معروف دهنمون کف کرد!

خیلی حس جالبی بهم دست داد،انگار داشتم عاشق میشدم!!!

باهم رابطه داشتیم تا...

اردیبهشتی ک اون اتفاق افتاد

(البته توهمین مدتم یه اتفاقی افتاد که توی پست های بعدی بیشتر توضیح میدم)

در کل جالبه...

و واسه ی خودم زیادی وحشتناک و دردناک...

منو  همراهی کنید(لطفا)


برچسب‌ها: یه گذری به عقب تر , , , ,

تاريخ : جمعه 15 شهريور 1392 | 17:14 | نویسنده : ♡ØmiD♡ |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.